اگر شما متخصص کامپیوتر و شبکه باشید این احتمال وجود داره که فردی از خانواده شما سوالی رو درباره موبایل، کامپیوتر یا آیپدشون بپرسن و طولی نمیکشه که کل خانواده از شما به عنوان پشتیبان کامپیوتر اختصاصی استفاده میکنند. بعد از این شما به فردی تبدیل میشوید که برای هر سوالی به شما مراجعه میکنند. رد کردن درخواست مادر یا عمه مهربانتان هم برایتان سخت میشود. در حالی که حل برخی از مشکلات آسون هست (مثل اینکه به مادرتان بفهمانید که Any key دکمهای نیست که در کیبورد باشه و صرفا به معنای فشردن یکی از دکمههای کیبوردِ)، سوالهای دیگری هستند که کار را برای شما سخت میکنند. در ادامه به برخی از بدترین درخواستهای خانواده از یک پشتیبان آیتی که ممکن است شما را به مرز جنون بکشد، میپردازیم.
شماره 10: یادته یک سال پیش مشکلام رو حل کردی؟ دوباره به مشکل خوردم!
به این درخواست از هر زاویهای که نگاه کنید عذاب آورِ. قطعا شما یادتون نیست که مشکل چی بوده و میتونیم شرط ببندیم که پدر شما هم یادش نیست که این مشکل چی بوده اما به هر حال به هر صورتی که هست به این نتیجه رسیده که ما قبلا این مشکل رو حل کردیم. در همینجاست که شما جلوی میکروفن گوشی تلفن، کاغذی را مچاله میکنید و به پدر خود میگویید آنتن ضعیفه و بذار بعدا بات تماس بگیرم.
شماره 9: چرا برنامه یا وب سایت من دیگه کار نمیکنه؟
قطعا خواهر شما دقیق صحبت نمیکنه چون در اینجا «کار نکردن» میتونه هر معنیای بده، از «من نمیتونم پیداش کنم» گرفته تا «من قبلا میدونستم چطوری کارم رو انجام بدم ولی الان عقلم رو از دست دادم». گفتگوی بین شما و خواهرتون به هر حال خیلی طولانی میشه چون بعد از اینکه فهمیدید خواهرتون دقیقا منظورش چیه مجبور هستید یه کلاس آموزشی براش برگزار کنید یا اینکه برنامه رو از اول نصب کنید. اگر خواهرتون با برنامه مشکل داره فقط دعا کنید که کلید رجیستریش رو داشته باشه چون حتی اگر شما مقصر نبودن این کلید نباشید، باز هم عصبانیت خواهرتون باید رو یه نفر خالی بشه و شما در دسترسترین هدف خواهید بود.
شماره 8: پسورد من دیگه کار نمیکنه.
ای خدا! عمه باز پسوردش رو یادش رفته یا داره از نام کاربری اشتباهی استفاده میکنه. فقط خدا خدا کنید که با جزئیات اکانتش وَر نرفته باشه و آدرس ایمیل رو به صورت تصادفی به یه اکانتهات میل تغییر نداده باشه. هممون میدونیم که صلاح نیست نام کاربری و پسوردمون رو جایی بنویسیم، ولی ظاهرا اینجا برای عمه باید استثنا قائل بشیم.
شماره 7: کیبوردم دیگه کار نمی کنه.
داداش واقعا؟! اول از همه اگر کیبوردت وایرلس هست باتریش رو برو عوض کن. باتری جدید ندارید؟! پس فعلا منتظر باش تا داداشت بره بخره! هنوز هم کیبورد کار نمیکنه؟ شاید دانگلش شل شده؟ («اِ من درش آوردم تا گرد و خاکش رو پاک کنم یادم رفته بذارم سر جاش»). وقتی این اتفاق میافته مجبورید به داداشتون بگید که چک کنه که کجا رفته، درایورها سرجاشون هستن یا نه، جفت هستن یا نه و در کل با هفت خوان عیب یابی رستم سر و کله بزنید! احتمالا بعد از این همه بدبختی داداشتون میگه «اِ این دکمه زیر کیبورد چیه؟!». آخر سر هم در حالی که جای دکمههای کیبورد روی پیشونیتون مونده کارتون رو تموم میکنید.
شماره 6: فایلم رو نمیتونم پیدا کنم، میشه کمکم کنی؟
باز دوباره عمو فایلش رو یه جای رندوم سیو کرده به همین خاطر باید راهنماییش کنید تا فایل منیجر رو پیدا کنه. تازه همه اینا مال وقتیه که عموتون فایل رو سیو کرده باشه. بله! عمو تقی نمیدونه که بیشتر نرم افزارها به خودی خود فایلی رو نگه نمیدارن. اگر فایل رو سیو نکنید و همینطوری الله بختکی روی YES کلیک کنید در حالی که اون کادره از شما پرسیده «آیا مطمئنید؟»، دیگه هیچ نیرویی از کائنات نمیتونه این فایل را براتون برگردونه. با این حال مهم نیست هرچقدر هم بهش بگید باز هم یاد نمیگیره و در ذهنش نمیمونه. آخر سر تا حد مرگ یا دنبال فایلهای گمشده میگردید و یا اینکه دنبال فایلهایی میگردید که اصلا وجود خارجی ندارن.
شماره 5: چه دستگاهی باید بخرم؟
بهترین جواب در اینجا اینه که بگید هیچ کدوم! با همون کاغذ و قلم خوش باش پسرعمو جفتمون راحتتریم. جواب زیرکانه اینه که بگید با اون دستگاه میخوای چیکار کنی؟ چقدر میخوای خرج کنی؟ آخرشم جواب بدید پس با این اوصاف فقط میتونی همون کاغذ قلم رو بخری و در نهایت برسید به همون بهترین جواب!
شماره 4: چرا اینقدر سرعت اینترنت کمه؟
مادربزرگ خدمتت عرض کنم که چون اینترنت پر شده! کابل برق مودم رو دربیار. آره مودم همون جعبهاس که چندتا چراغ داره روش. نه اون کابل آبیه نه! اون کابل لنِ! هیچ کابل آبیای وجود نداره؟ خوب پس سبزه؟ آها دوتا کابل سیاه هست اونجا؟ خوب رد همونو بگیر ها میره سمت دیوار و همونو در بیار! دستت نمیرسه؟! خوب پس از سمت همون جعبه چراغ داره قطعش کن. در نمیاد؟! آها خوب این به خاطر اینکه که اون جعبهِ منبع تغذیه ست! رد اون یکی کابل به اون یکی جعبه چراغ دار رو بگیر! یه لحظه بذار من یه قلوپ باید آب بخورم …؟ خوب کجا بودیم؟
شماره 3: میخوام چیز میزام رو به یه کامپیوتر جدید منتقل کنم، میتونی کمکم کنی؟
این از اون درخواست هاست که شغل کارگری در معدن جلوش هیچه! این کار حداقل 12 ساعت از زندگیت رو میگیره آخرشم مامان خانم نمیفهمه که چرا اینقدر کار طولانی شده. فکر میکردم بعد از یه دست بازی سودوکوی آنلاین کارت تموم میشه. بازم طول میکشه؟ میخوای برم یه چیزی بخورم تا وقتی که تو از کارت لذت میبری؟… لذت؟! خدایا منو بکش!
شماره 2: چرا گوگل خرابه؟
یعنی چی «خرابه» عمه؟ آخه من نمیتونم برم توی… چی بهش میگید شما؟ صفحه جستوجو! خوب مرورگرت چی میگه؟ مرورگر چیه؟ من از اینترنت اکسپلورر استفاده میکنم! میگه ورژنش 6! خوبه این؟ اِ روی همون روتری که بهش میگید هیچ لامپی نیست چرا؟ اِ واقعا؟! امروز وسط جارو کردن از پریز درش آوردم! به خاطر همین بود؟!
شماره 1: از بانک، گوگل یا دیجی کالا ایمیل دریافت کردم. ایمیل در مورد این بود که یه جایزهای برنده شدم به خاطر همین منم روش کلیک کردم!
ای خدا!!! بشریت به قهقرا رفته! خانوادههای ما هر مشکل فنیای که فکرش رو بکنید رو ایجاد میکنن، چندتا مشکل دیگه هم به اون اضافه میکنن جوری که فقط مریخیها میتونن حلش کنن. مگر اینکه به بیماری صعب العلاجی مبتلا شده باشید که خانوادتون بیخیالتون بشن، در غیر این صورت حالا حالاها گرفتارید! شما رسما به معلم (شایدم برده) بدون حقوق اونا تبدیل شدید که با دانش، معرفت، هوش و نداشتن بیماری صعب العلاج هیچ جوره نمیتونید از این نقش پرافتخار فرار کنید. موفق باشی دوست من و حتما توی جیبات آسپرین و قرص اعصاب داشته باش چون نیازت میشه.
1 دیدگاه
نویسنده چه قلم روان و بامزه ای داشته :))